آنارشیا

!به یاد بوسه هایی که دیگر نیست

آنارشیا

!به یاد بوسه هایی که دیگر نیست

آنارشیا

بی نظمی اساسا یک قانون بشری است که مقاومت در برابر آن برابر بی نظمی محض است!

آخرین نظرات

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

قبل نوشت: آیا کسی این پست را خواهد خواند؟

نظر به  این که ما بسیار انسان شخیص و محترم و مصطلحا(!)لاکچری ای میباشیم،زمانی که در وبلاگ هیولای درون (که تنها به احترام نام هولدن کالفیلد و مرحوم مغفور جی.دی.سلینجر گهگاهی برای زنده نگاه داشتن یاد آن در گذشته سری به آن میزنیم) پستی سخیف مبنی بر یک ((بازی وبلاگی)) را مشاهده فرمودیم،دلمان نیامد که دعوت این پسرک_هولدن کالفیلد _را زمین بیاندازیم آن هم تنها به احترام مرحوم سلینجر.فلذا ما هم به این عمل خلاف عرف تنها برای دل شاد کردن بنده ای از بندگان خدا دست میازیم و مواردی را که با آن ها تابستان پربار(!)مان سرمینوماییم در ذیل این پاسخنامه ارایه میدهیم.وهمچنین جناب مستطاب حضرت rezvan azab را به این قرتی بازی مضحک دعوت مینوماییم.والسلام.

الف:چراغ جادو(همون فیلم های سینمایی)

۱_فاز خفن علمی تخیلی:((سولاریس))ساخته ی مرحوم تارکوفسکی.کارگردان که نیاز به معرفی ندارد و هر کسی ایشون رو نمی شناسه باید برود و  از نزدیک ترین پل عابر پیاده دست به خودکشی بزند!فیلمی که به بهترین شکل ممکن سرگشتگی انسان مدرن رو در مبارزه با سیر تاریخی جهان و ناکار آمدی سلاحی به نام علم رو در این مبارزه  نشون می ده. بر اساس داستانی از استانیسلاو لم.از معدود فیلم هایی که جناب راجر ایبرت لقب((great movie)) بهشون داده

فاز با کلاس کلاسیک:((داستان دوشهر))نسخه۱۹۳۵.داستانش که بر اساس داستان دوشهر چارلز دیکنزه.نمره اش از روتن تومیتوز صد از صده.رونالد کلمن هم توش بازی کرده.منم که دارم پیشنهادش میکنم.دیگه چه میخواهید عزیزان دل؟اصلن شما و اینهمه خوشبختی محاله!فقط حتما دقت شه که نسخه ۱۹۳۵ باشه.خیییلی مهمه!

۳-فاز گوگول مگول فانتزی:((هایل سزار!))فیلم جدید بردران کوئن بیشتر از این که فیلم باشد،یک رثای بلند در وصف سینما است.در وصف دوران طلایی هالیوود،دورانی که هالیوود را تا اوج برد و تصویری از آن را در همان اوج ثبت کرد و بعد هم از فرط خستگی با تمام وجودش سقوط کرد و چند نشانه از خود برای هالیوود مدرن به جا گذاشت.القصه هروقت  احساس کردید که حوصله فکر کردن ندارید و دوز فیلم خونتان آمده پایین،((هایل سزار!))بهترین انتخاب است.

۴_فاز((آریایی نیستی اگه نبینی)) وطنی:((هامون))استاد مهرجوئی....واقعا توضیح میخواید؟براتون متاسفم!

۵_و دیگران: سریال (( مردی در قلعه مرتفع)) رو از دست ندید.اون سریال خاک بر سری (!)هم که احتمالا میبنید دیگه .نیاز به ذکر نداره.ا گه سینما رو هستید لانتوری و ناهید  رو فراموش نکنید.خواب تلخ و ایستاده در غبار هم تو بخش هنر تجربه جدا دیدنی اند.

ب:مطبوعات(کتابها)

۱_«ده فرمان»کریستف کیشلوفسکی.نشر ماه ریز.

مورد احترام ترین کتابی که توی عمرم خوندم.این کتاب فقط به کتاب نیست،یه جورایی یه همصحبته.یه همدرد.انگار که صفحه صفحه ی کتاب،صفحه صفحه ی زندگی ماست که داره ورق میخوره.کیشلوفیکی که شاهکار سه گانه قرمز سفید آبی رو هم کارگردانی کرده،به علت تشابه زمانه ی نگارش این ده فیلمنامه با شرایط فعلی ایران،شاهکاری رو خلق کرده که برای خیلی از ما رنگ و بوی آشنایی داره.


۲_«هویت»میلان کوندرا.نشر ماهی.

میلان کوندرا رو اکثرا با کتاب«بار هستی» میشناسند.کوندرا نویسنده چیره دستیه و در عین حال بی رحم.شما در هویت مدت ها مجذوب قلم موجز و گیرای کوندرا میشید و از اینکه دارید یک داستان اصغر فرهادی گون! میخونید لذت خواهید برد اما ناگهان....!

کوندرا جدا نویسنده بی رحمیه!

۳_«سمفونی مردگان»عباس معروفی.نشر ققنوس.

از اون کتاب هایی که بعدش باید گفت:«داداش یه نخ سیگار داری؟»!اثر تحسین شده عباس معروفی و برنده بهترین رمان فلسفی سال ۲۰۰۱ از بنیاد ادبی سور کامپ.


۴_«تجدد آمرانه»تورج اتابکی.نشر ققنوس.

بچه تر که بودم،پدرم اصرار داشت که شنا یاد بگیرم.میگفت اگه شنا یاد نگیرم،یه روز میوفتم تو رودخونه و نیست و نابود میشم.اما من می ترسیدم.از غرق شدن؟شاید .شایدم نه.از این میترسیدم که زمین سفت زیر پام رو ول کنم و خودم بسپارم به آب.به آبی که میره و آدم به هیچ جایی توش بند نیست.

من توی آب نمیرفتم.یعنی هیچ وقت نرفتم تا این که یه روز بابام،منو که لب حوض بودم یهو انداخت تو آب، به گمون این که شنا یاد بگیرم.من هیچ وقت شنا یاد نگرفتم.

یه روزی هم یه ملتی بود که میترسید که سنت هاش رو ول کنه و بره تو دل دریای جهان مدرن.میترسید،خیلی،و بدتر که به این ترسش افتخار هم میکرد.خیلیا اما بدشون نمیومد که یه تنی به این آب مدرنیته بزنند.بعضی هاشون حتی شنا گرای ماهری شدند،اما این ملت هنوز که هنوزه میترسید.

این ملت یه شاه داشت.این شاه مدرنیته رو خیلی دوست داشت و دلش می خواست مردمش هم عین خودش باشند.اما مردم مقاومت می کردند.تا اینکه یه روز رضا اونا رو هل داد تو مدرنیته.خیلی ناگهانی.

اون ملت ملت مدرنی نشد.شایدم یه روزی بشه.شاید یه روزی منم شنا یاد بگیرم...

تجدد آمرانه نگرش تخصصی بر داستان غمگین و طولانی مدرنیته در ایران.از دستش ندید.

پوفففففف!

۵_ و دیگران: «دوزخ »دن براون.اگر اهل شعرید،«زمستان» اخوان ثالث بی نظیر است.



ج:بازی های همراه

بلد نیستم!:-|

د: موسیقی

پیش نویس:خدا رو شکر ما تو ایران قانونی به اسم کپی رایت نداریم وگرنه مجبور بودیم این بخش رو به بخش «ادامس موزی چی طعمی دوست دارم؟»تغییر میدادیم!

۱_«چه قد همه چی خوبه»! :جمله ای که بعداز شنیدن این 

آلبوم خواهید گفت.آلبوم فیلم فرانسوی حال خوب کن amilieتوسط دادامون یان تییرسن،از خوبای فرنگ.

۲_«لا لا لالا لالالا لالا...»:جمله ای که بعد از شنیدن این اثر بر لبان بخواهد بیامد.اثری تاثیر گذار از رضا کولقانی.برا من که کل تابستون رو کفاف میده.شما رو نمی دونم. 

۳_«»:جدیدترین آلبوم کاوه یغمایی هنوز منتشر نشده.اما هرچی باشه،کاوه یغمایی و کاوه یغمایی هم پسر کوروش یغمایی و کوروش یغمایی هم کوروش یغماییه.حتما آلبوم «منشور» رو بخرید و لذتش رو ببرید

ه:مستند

۱_((بولینگ برای کلمباین)) از مایکل مور.

جناب مور کمی گزنده حرف میزنند و گاهی هم میزنند جاده خاکی!اما در کل به خوبی توانسته اند که نشان دهند آن آرمان شهری که از ایالات متحده برای ما ساخته اند،آن قدر ها هم حیات طیبه در آن جاری نیست و هنوز وارث سنت های غرب وحشی است و این مستندشان(که احتمالا بهترین مستندشان هم باشد)  از این قاعده مبرا نیست.

۲_((میراث آلبرتا ۱ و ۲))از حسین شمقدری.

میراث آلبرتا جزو معدود مستند هایی است که از مدخل خود نخبگان به مساله فرار مغز ها پرداخته است.خود شمقدری دانشجوی شریف بوده و از فضای دانشجویی _نخبگی دور نیست،به همین علت مستندش مستند پخته ای از آب درآمده و با توجه به گرایش سیاسی شمقدری، مستند نسبتا بی طرف و عنادی در آمده که خود مساله نخبگان را بررسی کرده،نه حواشی و جو های دور و برش را.

۳_«من میخوانم شاه بشم»از مهدی گنجی.

این مستند بهترین توصیفات برای جامعه آب است که در میان آرزو های خود دست و پا میزند و فن  رهایی از این گرداب را نمی داند.این مستند برای من داستان استعدادهایی است که در جهل..... . این مستند برای من خیلی خیلی دردناک بود....میتوانید از این جا ببنید.

پایان!

پ.ن.۱:ببخشید که طولانی شد.هیچ وقت برام پیش نیومده بود که پیشنهادات خودم رو با دیگران در میون بزارم و دفعه اولم بود و بسییی ذوق زده.

پ.ن. ۲:لحن اول پست ناشی از مطالعه هم کنونی داستان بسا دلنشین((شازده احتجاب)) میباشد و چراغ جادو نیز نام اولیه سینماتوگراف در ایران است.

پ.ن. ۳:اگر هامون رو دیدید،باز هم ببنید.ارزشش رو داره.

پ.ن. ۴:

((من این حروف نوشتم چنان که غیرنداند   تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی))....

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۹
س.ح. موسوی

اگه تو دوران رضا شاه اینستاگرام بود،مردم با چادر و پوشیه عکس می‌گرفتند میذاشتند توش،بعدم کپشن میزدند که #حجاب_های_یواشکی

#خظعبلاط

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۳
س.ح. موسوی